ابومسلم محمد بن بحر اصفهانیاَبوُمُسْلِمِ اصْفَهانی، محمد بن بَحْر معتزلی (۲۵۴-۳۲۲ق/۸۶۸-۹۳۴م)، کاتب، نحوی ، ادیب ، متکلم، مفسر، و از رجال دولت عباسی در قرن سوم و چهارم هجری در اصفهان بوده است. ۱ - معرفی اجمالیابومسلم محمّد بن بحر اصفهانی، ادیب، لغوی، نحوی، شاعر، کاتب، مفسّر، از دانشمندان قرن سوم و چهارم هجری. وی منصب کتابت داعی صغیر محمّد بن زید حسینی (م۲۸۷ق) را داشته است. در سال ۲۵۴ق متولّد شده، و از دانشمندان زمان خود بهره گرفته، و در ادبیّات، حدیث، تفسیر و سایر علوم عصر خود، مهارت یافته است. وی پیرو مذهب معتزله بوده، و چندی از طرف مقتدر عبّاسی حاکم قم، و سپس اصفهان بوده، و سرانجام در سال ۳۲۲ق وفات یافته است. ۲ - پیشینهاز زندگی ابومسلم به ویژه نیمه اول عمر او، اطلاع چندانی در دست نیست. تنها از برخی گزارشهای پراکنده تاریخی برمیآید که او احتمالا در اصفهان زاده شد و تحصیلات خود را در همین شهر آغاز کرد و سپس برای ادامه تحصیل به بغداد سفر کرد. ابومسلم خود از حضورش در بغداد خبر داده است، [۱]
قمی، تاریخ قم، ج۱، ص۲۱۸، به کوشش جلال الدین طهرانی، تهران، ۱۳۶۱ش.
اما تاریخ دقیق آن به درستی معلوم نیست. ابوالفرج اصفهانی از دیدار وی با بحتری سخن میگوید. [۲]
ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۱۸، ص۱۷۰، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
بنابراین ابومسلم میبایست پیش از ۲۷۹ق هنگامی که بحتری بغداد را برای همیشه ترک کرد، در آنجا بوده باشد. میتوان حدس زد که وی در بغداد با دانشمند برجسته معتزلی، ابوالقاسم بلخی معبی (د۳۱۹ق/۹۳۱م) و همچنین با علی بن عیسی بن جراح (د۳۳۴ق/۹۴۶م) از رجال مشهور دولت بنیعباس، آشنا شده و احتمالا نزد ابوالحسین خیاط معتزلی، استاد بلخی نیز تحصیل کرده است.۳ - ابومسلم در حکومت علویاننزدیکی افکار و عقاید معتزله و زیدیه باعث شد تا ابومسلم و ابوالقاسم بلخی، دو عالم معتزلی، پس از بازگشت به ایران جذب دستگاه حکومت علویان در طبرستان شوند. ابومسلم در سالهایی پیش از ۲۸۷ق سمت دبیری محمد بن زید داعی (حکـ ۲۷۰-۲۸۷ق) حاکم علوی طبرستان را به عهده داشت. [۳]
تنوخی، نشوار المحاضره، ج۴، ص۱۰۷، به کوشش عبود شالجی، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
ابناسفندیار نیز حضور وی را به همراه ابوالقاسم بلخی و ناصر کبیر حسن بن علی در مجلسی نزد محمد بن زید داعی گزارش کرده است. [۴]
ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۲۵۱، به کوشش عباس اقبال، تهران، ۱۳۲۰شمسی.
[۵]
ویلفرد مادلونگ، اخبار ائمة الزیدیه، ج۱، ص۲۲۱، بیروت، ۱۹۸۷م.
[۶]
ویلفرد مادلونگ، اخبار ائمة الزیدیه، ج۱، ص۱۲۱، بیروت، ۱۹۸۷م.
[۷]
ویلفرد مادلونگ، اخبار ائمة الزیدیه، ج۱، ص۸۷، بیروت، ۱۹۸۷م.
[۸]
قاضی عبدالجبار بن احمد، «طبقات المعتزله» فضل الاعتزال، ج۱، ص۲۹۹، به کوشش فؤاد سید، تونس، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
۴ - همکاری ابومسلم با حکومت عباسیانهمکاری ابومسلم با حکومت عباسیان، از ۳۰۰ق آغاز میگردد. او از سوی خلیفه المقتدر بالله (حکـ۲۹۵-۳۲۰ق) به حکمرانی اصفهان و فارس و دیگر سمتهای دیوانی برگزیده شد. [۹]
تنوخی، نشوار المحاضره، ج۴، ص۱۰۷، به کوشش عبود شالجی، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
[۱۰]
ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، ج۵، ص۶۰، به کوشش هـفآمدرز، قاهره، ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م.
[۱۱]
یاقوت، ادبا، ج۱۸، ص۳۶.
در تاریخ قم آمده که وی در ۳۰۹ق والی و عامل قم بوده است و هم در آن سال این شهر را (مساحت کرده و خراج عرب از خراج عجم جدا) ساخته است. [۱۲]
قمی، تاریخ قم، ج۱، ص۱۰۶، به کوشش جلال الدین طهرانی، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۱۳]
قمی، تاریخ قم، ج۱، ص۱۴۲، به کوشش جلال الدین طهرانی، تهران، ۱۳۶۱ش.
۵ - دانش ویابومسلم نه تنها مفسر قرآن محسوب میشد، بلکه از دیگر رشتههای علمی نیز آگاه بود [۱۴]
تنوخی، نشوار المحاضره، ج۴، ص۱۰۷، به کوشش عبود شالجی، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
و به ادبیات عرب تسلط داشت و به زبان فارسی و عربی شعر میسرود. [۱۵]
یاقوت، ادبا، ج۱۸، ص۳۶_۳۸.
[۱۶]
سیوطی، بغیة الوعاة، ج۱، ص۵۹، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴.
وی بسیار فصیح بود و از هوش و استعداد بهرهای وافر داشت [۱۷]
قاضی عبدالجبار بن احمد، «طبقات المعتزله» فضل الاعتزال، ج۱، ص۳۲۳، به کوشش فؤاد سید، تونس، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
و این همه موجب شد که مورد توجه و ستایش دیگران واقع شود. مافروخی به مجلسی که در حضور خلیفه تشکیل شده بود، اشاره کرد و سخنان شیرین و ظریفی را که ابومسلم در آن مجلس در وصف محل زندگی خود به زبان آورده، نقل کرده است. [۱۸]
مافروخی اصفهانی، محاسن اصفهان، ج۱، ص۹، به کوشش جلال الدین حسینی طهرانی، تهران، ۱۳۱۲ش.
احتمالاً سبب اشتیاق شخصی چون علی بن عیسی به او نیز میتواند همین ویژگیها باشد، هر چند برخی از پژوهشگران گرایشهای وی به اعتذال را دلیل آن دانستهاند.۶ - عقاید و آراءدر باب افکار نظریات ابومسلم، اطلاعات ما بسیار اندک است، زیرا هیچیک از آثار او به دست ما نرسیده است ابنمرتضی [۱۹]
ابنمرتضی، طبقات المعتزله، ج۱، ص۹۱، به کوشش دیوالد ویلتسر، بیروت، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م.
وی را در طبقه هشتم از طبقات معتزله جای داده است. با توجه به تحصیلات او در بغداد و آشناییش با بلخی، باید وی را از معتزله مدرسه بغداد به شمار آورد. به نظر نمیرسد که ابومسلم درباره اندیشههای معتزله و اصول عقاید ایشان، آراء مهمی در زمان خود ارائه کرده باشد، زیرا اگر چنین بود پس از وی نظریاتش مانند نظریات بسیاری دیگر از متفکران معتزلی نقل میشد و مورد نقد و بررسی قرار میگرفت. با این حال، ظاهرا وی را مفسری صاحبنظر و مورد اعتماد میدانستند و متکلمان و مفسران بزرگی چون قاضی عبدالجبار، سیدمرتضی ، فخرالدین رازی و طبرسی در موارد متعددی نظریات وی را در تفسیر آیات نقل کرده، آنها را پذیرفته یا نقد کردهاند. [۲۰]
سیدمرتضی، امالی، ج۲، ص۹۹، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
[۲۱]
سیدمرتضی، امالی، ج۱، ص۱۳۱، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
[۲۲]
فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۶، ص۲۶، قم.
[۲۳]
طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۶۵، بیروت، دار مکتبة الحیاة.
۶.۱ - نظریه مهم ویاز نظریات برجسته و مهم ابومسلم، عقیده او درباره نسخ آیات قرآن است. در بسیاری از کتب علم اصول و تفسیر، در ذیل مبحث نسخ، نام ابومسلم به عنوان کسی که اجماع علماء را در این مورد خرق کرده، آمده است، اما این منابع که در ضبط نام ابومسلم نیز گاه دچار اشتباه شدهاند [۲۴]
بخاری، کشف الاسرار، ج۳، ص۱۵۷، بیروت، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
[۲۵]
اسنوی، نهایة السّول، ج۲، ص۵۶۰، بیروت، عالم الکتب.
[۲۶]
ابنامیرالحاج، التقریر و التحبیر، ج۳، ص۴۴، بیروت، ۱۴۰۳ ق/۱۹۸۳م.
، درباره نظر دقیق ابومسلم در مورد نسخ، رأی ثابتی ندارند. گروهی گفتهاند وی مطلقا منکر وقوع نسخ بوده، هرچند عقلاً آن را جایز میدانسته است [۲۷]
آمدی، الاحکام ف اصول الاحکام، ج۳، ص۱۰۶، به کوشش ابراهیم عجوز، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
[۲۸]
ابنحاجب، منتهی الوصول والامل، ج۱، ص۱۵۴، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
و برخی گفتهاند که نظر او انکار وقوع نسخ در شریعت واحد بوده است؛ [۲۹]
ابنامیرالحاج، التقریر و التحبیر، ج۳، ص۴۴، بیروت، ۱۴۰۳ ق/۱۹۸۳م.
اما همچنانکه گروهی گفتهاند، این نظریات از یک مسلمان معتقد و آگاه به مبانی اسلام روا نیست. زیرا نسخ شرایع یهود و مسیحیت توسط شریعت اسلام و نسخ بسیاری از احکام چون تغییر قبله از بیتالمقدس به کعبه از مسلمات و ضروریات دین است. [۳۰]
ابنامیرالحاج، التقریر و التحبیر، ج۳، ص۴۵، بیروت، ۱۴۰۳ ق/۱۹۸۳م.
همین امر موجب اظهارنظرهای نامساعد درباره ابومسلم شده است تا جایی که عدهای او را از شمار مسلمانان خارج ساختهاند [۳۱]
بخاری، کشف الاسرار، ج۳، ص۱۵۷، بیروت، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
و برخی نیز سخنان وی را در این باب قابل توجه و بررسی ندانستهاند. [۳۲]
شوکانی، ارشاد الفحول، ج۱، ص۱۸۵، بیروت، دارالفکر.
به نظر میرسد سخن آن عده که ابومسلم را فقط منکر وقوع نسخ در آیات قرآن -و نه بهطور مطلق- دانستهاند، صحیحتر باشد. بیضاوی مینویسد: ابومسلم به نسخ برخی از آیات قرآن توسط برخی دیگر اعتقاد نداشته و برای اثبات نظر خود به آیه شریفه «لایَأْتیِهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لامِنْ خَلْفِهِ» استناد میجسته است. [۳۳]
بیضاوی، منهاج الوصول، ج۱، ص۳۹_۴۰، قاهره، عالم الکتب.
[۳۴]
فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۳، ص۲۳۰، قم.
به عقیده او اگر در قرآن نسخ وجود داشته باشد، در واقع باطل بدان راه یافته است و این مخالف نصّ صریح آیه شریفه است. [۳۵]
فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۳، ص۲۳۰، قم.
[۳۶]
ابنامیرالحاج، التقریر و التحبیر، ج۳، ص۴۴، بیروت، ۱۴۰۳ ق/۱۹۸۳م.
[۳۷]
اسنوی، نهایة السّول، ج۲، ص۵۶۲، بیروت، عالم الکتب.
ابومسلم در اثبات نظر خود دلایل دیگری نیز آورده است. [۳۸]
نادیه شریف العمری، النسخ فی دراسات الاصولیین، ج۱، ص۹۷_۹۹، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
عدهای در صدد رفع اختلاف ابومسلم و جمهور علما در این مورد برآمده و گفتهاند که نزاع او با دیگران نزاعی لفظی است و در واقع ابومسلم منکر نسخ نبوده، بلکه او تنها آن را «تخصیص» خوانده و اعتقاد داشته که حکم منسوخ حکمی موقت و محدود است که با ورود ناسخ مدت آن به سر میآید. با این بیان وی محدودکردن حکم به زمان را نظیر محدود کردن آن به برخی افراد موضوع دانسته است. [۳۹]
ابنامیرالحاج، التقریر و التحبیر، ج۳، ص۴۵، بیروت، ۱۴۰۳ ق/۱۹۸۳م.
به هر حال، داوری در اینباره آسان نیست. این قدر میتوان گفت که ابومسلم میکوشیده با تأویل نصوص قرآنی، بیآنکه منکر نسخ شود، از پذیرفتن آن بگریزد. [۴۰]
فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۶۹، قم.
[۴۱]
فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۵، ص۶۷، قم.
[۴۲]
فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۰، ص۲۷۲، قم.
[۴۳]
فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۱۰، ص۸۶، قم.
[۴۴]
بیضاوی، منهاج الوصول، ج۱، ص۳۹_۴۰، قاهره، عالم الکتب.
شاید نیز رای ابومسلم درباره نسخ، عکسالعملی در برابر نظر افراطی گروهی از علما بوده باشد که بسیاری از آیات قرآن را که جمع میان آنها به نحوی از انحا همچون «تخصیص» و جز آن ممکن است، در شمار آیات ناسخ و منسوخ آوردهاند. [۴۵]
نادیه شریف العمری، النسخ فی دراسات الاصولیین، ج۱، ص۹۹، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
۷ - آثاردر منابع متقدم آثاری به ابومسلم نسبت داده شده که هیچیک از آنها تاکنون در دسترس نیست، از آنهاست: ۱. جامع التأویل لمحکم التنزیل، تفسیری است که ابومسلم براساس عقاید معتزله تألیف کرده [۴۶]
ابنندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۵۱.
و آنگونه که یاقوت آورده، در ۱۴ مجلد بوده است. [۴۷]
یاقوت، ادبا، ج۱۸، ص۳۶.
این تفسیر از شهرت و جایگاه خاصی در میان معتزله برخوردار است تا جایی که قاضی عبدالجبار در طبقات المعتزله به هنگام ذکر ابومسلم، وی را با تفسیرش معرفی میکند. [۴۸]
قاضی عبدالجبار بن احمد، «طبقات المعتزله» فضل الاعتزال، ج۱، ص۲۹۹، به کوشش فؤاد سید، تونس، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
آنچه بر اهمیت این تفسیر میافزاید، این است که مفسران پس از ابومسلم، اعم از معتزلی و شیعی، از این تفسیر بهره بسیار بردهاند، از آن جمله میتوان از قاضی عبدالجبار معتزلی، حاکم جُشَمی، [۴۹]
عدنان زرزوز، الحاکم الجشمی و منهجه فی تفسیر القرآن، ص۱۶۱_۱۶۲، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م.
سیدمرتضی، [۵۰]
سیدمرتضی، امالی، ج۱، ص۱۳، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
[۵۱]
سیدمرتضی، امالی، ج۱، ص۳۶۷، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
[۵۲]
سیدمرتضی، امالی، ج۲، ص۹۹، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
[۵۳]
سیدمرتضی، امالی، ج۱، ص۲۳۴، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
[۵۴]
سیدمرتضی، امالی، ج۱، ص۳۰۴_۳۰۵، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م.
طبرسی [۵۵]
طبرسی، مجمع البیان، ج۱، ص۸۱، بیروت، دار مکتبة الحیاة.
[۵۶]
طبرسی، مجمع البیان، ج۲، ص۶۵، بیروت، دار مکتبة الحیاة.
و ابوالفتوح راضی [۵۷]
ابوالفتوح رازی، روحالجِنان و روحالجَنان، ج۱، ص۳۷۱_۳۷۲، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۲ق.
نام برد. شیخ طوسی نیز در مقدمه تفسیر تبیان تفسیر ابومسلم را سروده، ولی از تطویل بی جهت وی در کلام خرده گرفته است. همچنین فخرالدین رازی بسیار از این تفسیر نقل کرده است [۵۹]
فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۵، ص۶۷، قم.
[۶۰]
فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۶، ص۱۶، قم.
[۶۱]
فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، ج۱، ص۱۶۹، قم.
و یکی از علمای معاصر هندی، این منقولات را جمعآوری کرده و جداگانه با عنوان ملتقط جامع التأویل لمحکم التنزیل به چاپ رسانده است. [۶۲]
سعید انصاری، مقدمه بر جامع التأویل لمحکم التنزیل، ج۱، ص۱۱، کلکته، ۱۳۴۰ق.
برخی تفسیر جامعالتأویل را بسیار فصیح شمرده و به سبب احتوا بر معانی لطیف بر دیگر تفاسیر برتر دانستهاند. [۶۳]
قاضی عبدالجبار بن احمد، «طبقات المعتزله» فضل الاعتزال، ج۱، ص۳۲۳، به کوشش فؤاد سید، تونس، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
۲. مجموعه رسائل. [۶۴]
ابنندیم، الفهرست، ج۱، ص۱۵۱.
۳. الناسخ و المنسوخ. ۴. کتاب فی النحو. [۶۵]
یاقوت، ادبا، ج۱۸، ص۳۶.
[۷۰]
فقیه ایمانی، مهدی، تاریخ تشیّع اصفهان، ص۲۱۴-۲۱۶.
[۷۱]
مهدوی، سیدمصلحالدین، دانشمندان و بزرگان اصفهان، ج۲، ص۸۹۸.
۸ - فهرست منابع(۱) آمدی، الاحکام ف اصول الاحکام، به کوشش ابراهیم عجوز، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۲) ابناسفندیار، تاریخ طبرستان، به کوشش عباس اقبال، تهران، ۱۳۲۰شمسی. (۳) ابنامیرالحاج، التقریر و التحبیر، بیروت، ۱۴۰۳ ق/۱۹۸۳م. (۴) ابنحاجب، منتهی الوصول والامل، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۵) ابنمرتضی، طبقات المعتزله، به کوشش دیوالد ویلتسر، بیروت، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۱م. (۶) ابنندیم، الفهرست. (۷) ابوعلی مسکویه، تجارب الامم، به کوشش هـفآمدرز، قاهره، ۱۳۳۲ق/۱۹۱۴م. (۸) ابوالفتوح رازی، روحالجِنان و روحالجَنان، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۸۲ق. (۹) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بیروت، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م. (۱۰) اسنوی، نهایة السّول، بیروت، عالم الکتب. (۱۱) سعید انصاری، مقدمه بر جامع التأویل لمحکم التنزیل، کلکته، ۱۳۴۰ق. (۱۲) بخاری، کشف الاسرار، بیروت، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م. (۱۳) بیضاوی، منهاج الوصول، قاهره، عالم الکتب. (۱۴) تنوخی، نشوار المحاضره، به کوشش عبود شالجی، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م. (۱۵) عدنان زرزوز، الحاکم الجشمی و منهجه فی تفسیر القرآن، بیروت، ۱۳۹۱ق/۱۹۷۱م. (۱۶) سیدمرتضی، امالی، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۳ق/۱۹۵۴م. (۱۷) سیوطی، بغیة الوعاة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۴ق/۱۹۶۴. (۱۸) نادیه شریف العمری، النسخ فی دراسات الاصولیین، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م. (۱۹) شوکانی، ارشاد الفحول، بیروت، دارالفکر. (۲۰) صابی، الوزراء، به کوشش عبدالستار احمد فراج، قاهره، ۱۹۸۵م. (۲۱) طبرسی، مجمع البیان، بیروت، دار مکتبة الحیاة. (۲۲) طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی. (۲۳) فخرالدین رازی، التفسیر الکبیر، قم. (۲۴) قاضی عبدالجبار بن احمد، «طبقات المعتزله» فضل الاعتزال، به کوشش فؤاد سید، تونس، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م. (۲۵) قمی، تاریخ قم، به کوشش جلال الدین طهرانی، تهران، ۱۳۶۱ش. (۲۶) ویلفرد مادلونگ، اخبار ائمة الزیدیه، بیروت، ۱۹۸۷م. (۲۷) مافروخی اصفهانی، محاسن اصفهان، به کوشش جلال الدین حسینی طهرانی، تهران، ۱۳۱۲ش. (۲۸) یاقوت، ادبا. ۹ - پانویس
۱۰ - منبعدانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «ابومسلم اصفهانی»، ج۶، ص۱۸. مهدوی، سید مصلحالدین، اعلام اصفهان، ج۱، ص۳۶۱. ردههای این صفحه : ادیبان | تراجم | درگذشتگان سال 322 (قمری) | عالمان اصفهان | عالمان اصفهانی سده چهارم(قمری) | عالمان ایران | عالمان ایران سده سوم(قمری) | عالمان سده چهارم(قمری) | عالمان سده سوم(قمری) | علمای اهل سنت | علمای قرن چهارم | علمای قرن سوم | متکلمین معتزلی | مفسران اصفهان | مفسران اصفهان سده چهارم(قمری) | مفسران اصفهان سده سوم(قمری) | مفسران ایران | مفسران ایران سده چهارم(قمری) | مفسران ایران سده سوم(قمری) | مفسران سده چهارم(قمری) | مفسران سده سوم(قمری) | نویسندگان اصفهان | نویسندگان اصفهان سده چهارم(قمری) | نویسندگان اصفهان سده سوم(قمری) | نویسندگان ایران | نویسندگان ایران سده چهارم(قمری) | نویسندگان ایران سده سوم(قمری) | نویسندگان سده چهارم(قمری) | نویسندگان سده سوم(قمری)
|